عرفان عرفان ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

عرفان جون

سفر به شهر رشت

( 92/04/15 تا 92/04/18 ) اینسری سه نفره رفتیم شمال ؛ چون باباحسین میخواست بره ماموریت و بخاطر اینکه ما تنها نمونیم همراهش اومدیم... خیلی عالی بود ؛ بابایی تا ظهر میرفت سرکار و بعدش میومد با هم ناهار میخوردیم و تا آخر شب کنار هم بودیم... جاهای مختلفی رفتیم و حسابی خوش گذروندیم مثل : لاهیجان و تله کابین – حسن رود – طالب آباد – بندر انزلی – اسکله – تالاب انزلی- بازارچه سنتی رشت تله کابین لاهیجان عالی بود و خیلی خوش گذشت و عرفانم کلی ذوق میکرد و از ارتفاعات بالا اصلا نمی ترسید و راحت پایین رو نگاه میکرد... خیلی باصفا بود بالاش ... کلی گشتیم و عکس گرفتیم   ...
17 اسفند 1392

اتفاق خیلی خیلی وحشتناک

  (شنبه - 92/01/24) امروز از شرکت برگشتیم و باباحسین در خونه رو باز کرد و منم داخل شدم تا کیفم رو که خیلی سنگین بود بزارم روی مبل و سریع برگردم تا عشقم رو بیارم داخل خونه ... ولی عرفان جونم شیطنتش گل کرده بود و پله هارو بالا میرفت و تا منو دید هول کرد و شروع کرد دویدن به بالا که تعادلش رو از دست داد و از پله 4 طبقه بالا رو به پایین با صورت پرت شد و دویدن منم هیچ تاثیری نداشت و نتونستم بگیرمش و اتفاقی که نباید میافتاد ، افتاد عزیزم با بینی خورده بود زمین و خونریزی بینی اش بند نمی یومد و خیلی بدجوری ضرب دیده بود ... فردا تولد حضرت زهراست و واقعا ایشون به دادم رسید چون سهل انگاری من بود و اگر خدای ناخواسته ات...
16 اسفند 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عرفان جون می باشد